آن وقت خبری نبود از هزارو یک بنای مختلف، خیابانهای پیچ در پیچ و آدمهایی که ناگهان، از هر کجای این سرزمین پهناور آمدند و پایتختنشین شدند. آن روزها، یعنی 200 سال قبل، طهران، آبادی کوچکی بود با اقلیم متنوع و خاص، خوش آب و هوا، پهن شده روی دامنه سبز رشته کوه البرز و در جنوب رسیده به کویر...
قجرها که آمدند، نشانههای دورهشان، همراه با معماری خاص که تلفیقی از دورههای مختلف اما هماهنگ بود، در گوشه و کنار شهر جای گرفت؛ میدان مشق، بهارستان، پاقاپق و...
100 سال بعد وقتی پهلویها حکومت را از خاندان قاجار گرفتند، معماری مدرن اروپایی هوش از سر جماعت معمار برده بود. بنابراین نمای شهر، تحتتأثیر معماری قاجار و قبلتر از یکسو، و از سوی دیگر معماری مدرن اروپا، نقش برجسته شهر شد.
این روزهای تهران اما، پر است از بحثهایی در باب هویت معماری شهری و از سوی دیگر از بین رفتن و ناشناس ماندن حتی همان محلههای قدیمی، در حالی که امکان ایجاد سایتهای مختلف تاریخی- گردشگری، طبق گفته کارشناسان وجود دارد.
گفتوگوی ما با رضا موسوی،کارشناس ثبت و مرمت ابنیه تاریخی تهران، درباره امکان ایجاد محلههای تاریخی است که در طول مصاحبه ما بارها به این نتیجه رسیدیم که میشود این سایت را راه انداخت، و نه- نمیشود...
- بهنظر میرسد با وجود همه آسیبهایی که به بناهای ارزشمند پایتخت و بهطور کل معماری حاکم بر ساخت و ساز در طهران وارد شده، هنوز نمونههایی از این آثار به شکل کاملا پراکنده، همراه با تنوع فرهنگ دیده میشود.
برای صحبت در این باره باید به خیلی قبلتر برگردیم. تهران بر عکس بیشتر شهرهای دیگر، با دلایل خاص و گسترش اطراف هستهای مرکزی بهوجود نیامد. تهران حاصل تجمیع، که به معنای اجتماع روستاها و شهرهای پراکنده با فرهنگ و پیشینه متفاوت است. بهطور مثال دکتر کامبخش در قیطریه فعلی، حوالی سالهای 56-57 سفالهای 7هزارساله را از زمین بیرون آورد. یا در شهر ری شاهد تعداد زیادی از آثار درخور توجه هستیم و...
- اصلا تا قبل از سال 1304-1305 طهران آبادی کوچکی بود.
از اواخر دوره صفویه تا اواخر قاجار، شهر به محدوده مرکزی پایتخت محدود میشد؛ از شمال به انقلاب، جنوب به میدان شوش، شرق به 17 شهریور و غرب میرسید به خیابان کارگر. این همان محدوده قاجاری یا حصار ناصری معروف است. اما بعدتر، در دوره رضاخان و زمان بلدیهچی بودن کریم خان بوذرجمهر، با تخریب دروازههای شهر، موضوع تجمیع به وجود آمد.خلاصه آنکه تهران تا سال1350 به شدت رشد کرد. این رشد به حدی بوده که اگر حالا از میدان راه آهن به سمت میدان تجریش برویم، هیچ فضای خالی دیده نمیشود و از دیگر سو با تنوع بافت و معماری و کلا شهرسازی روبهرو هستیم.
- عمده بافت تاریخی با قابلیت گردشگری هم در این محدوده است؟
چند بافت مثل عودلاجان، بازار، میدان مشق، محدوده ارگ سلطنتی و...همه در این حصار ناصری است.
- طبق برنامه چهارم توسعه، قرار است تا پایان سال 1388 تعداد گردشگران را به 5میلیون نفر برسانیم. قطعا برای دست یافتن به این آمار نمیشود از جاذبههای دیدنی تهران گذشت. برای ایجاد فرصتهای گردشگری و بازدید آیا اتفاقی افتاده است؟
قطعا اتفاقاتی افتاده است. اما ما اینجا به همان بحث تکراری عدمهمکاری نهادهها میرسیم. میراث برای شناسایی و از نظر کارشناسی با مشکلی روبهرو نیست. اما برای حفظ و مرمت چرا. البته همکاریهایی هم از جانب مثلا شورای شهر و شهرداریهای مناطق داریم، ولی مسئولان هنوز به این باور نرسیدهاند که این بافت چقدر ارزشمند است. از سوی دیگر عموم مردم بهدنبال شناخت پیشینههای تاریخی نیستند. تهران شهری است که قابلیت برگزاری تورهای تهرانگردی در آن بسیار است.
- اما اینطور که من شاهد بودم تورها در خیلی مواقع با راهنمایی انجام میشود که اطلاعات چندانی ندارند.حتی در یکی از نمونهها گفتههای راهنما پر از ایراد بود.
خب من تا به حال ندیدم راهنمای تورها برای گرفتن اطلاعات به سازمان مراجعه کنند. این خودش بخشی از مشکلات است.
- از سوی دیگر ما مسئله ثبت نشدن خیلی از ابنیه تاریخی ارزشمند را هم داریم.
متأسفانه ما برای ثبت بنا با قوانینی روبهرو هستیم که انجام آنها در برخی موارد زمان زیادی میبرد.
- آیا در حال حاضر منطقهای در پایتخت هست که امکان ایجاد سایت گردشگری در آن باشد؟ جایی که در محدوده آن بتوانیم نشانههای گردشگری شهری را ایجاد کنیم.
ما قبلا تجربه ایجاد این سایت را در جایی مثل لاله زار در خیابان صف داشتیم. آنجا نمونه کوچکی از همکاری میراث، زیباسازی شهر تهران، شهرداری تهران و راهنمایی و رانندگی در بحث توریسم است که موفق هم بودیم، در آن مسیر ما چندتا خانه تاریخی داریم، امکان خرید هست، پیاده رو ایجاد شده و از رفتوآمد خودرو جلوگیری میشود و...در کل،مجموعه سپهسالار نمونه کوچک اما تقریبا کاملی است. در بحث گردشگری باید در نظر داشته باشیم که ما قرار نیست با عدهای محقق روبهرو شویم. بلکه باید به توقعات مسافر اهمیت بدهیم.
- این بافتهای پراکنده تاریخی غیراز عودلاجان کدام بخش دیگر قابلیت تبدیل به سایت با ارزشی بیش از مجموعه سپهسالاررا دارند، بافتی که بتواند به نیازهای مختلف آشنایی با فرهنگ، معماری، تاریخ و...پاسخ دهد؟
الان غیراز عودلاجان که از زیباترین و با ارزشترین سایتهاست، امکان تبدیل میدان مشق به بافت گردشگری هست. برای این کار تنها به همکاری نهادهایی مثل نیروی انتظامی، راهنمایی و رانندگی، شهرداری و زیباسازی نیاز است. ما با بستن خیابانها و ایجاد راه عابر پیاده میتوانیم فضایی محصور میان خیابانهای امام خمینی، 30 تیر، جمهوری و کارگر ایجاد کنیم که انواعی از بهترین سازههای تاریخی تهران را در خود داشته باشد.
تصور کنید اینجا ما شاهد کاخ شهربانی، سردرباغ ملی، موزه ملک، موزه پست، ساختمانهای 1و2و3 وزارت خارجه، کلیسای انجیلی، اداره آگاهی، دفتر سابق وزارت جنگ، کافه نادری، خانه سردار اسد بختیاری و...خواهیم بود. از محاسن این منطقه این است که از همین حالا دارای پارکینگ طبقاتی، هتل 4 ستاره، رستورانهای خوب و امکانات حملونقل مناسب در تمام خیابانهای اطراف است. برای رونق بیشتر هم میشود بخش تجاری را در این نقطه فعالتر کرد. مثلا از آنها مالیات نگرفت یا تسهیلات دیگری ایجاد کرد. چون به هر حال جریان زندگی و رفتوآمد انسانهاست که باعث زنده ماندن هر محیطی به ویژه بناهای قدیمی میشود.
- در بیشتر کشورهای دنیا بافت تاریخی حفظ شده وجود دارد؛آیا در کشور ما نیز به این هدف میتوانیم برسیم؟
ما میتوانیم سایت شهری گردشگری داشته باشیم. اما بهعلت ساخت و سازهای ناهماهنگ با ابنیه تاریخی و تخریبها امکان ایجاد سایت تاریخی در یک محدوده با تمام ویژگیهای آن را نداریم. مثلا در میدان مشق از 500 بنا فقط 50 بنا ارزشمند است و ویژگیهای معماری آن دوره را حفظ کرده است. در شرایط کنونی عودلاجان بهعلت مراقبت بیشتر نزدیکترین گزینه به آن چیزی است که در دنیا دیده میشود و ما هم در مناطقی مثل
تخت جمشید شاهدش هستیم. به هر حال استفاده بهینه از همین هم غنیمت است.
از سوی دیگر باید در نظر داشته باشیم که همه ساخت و سازهای ما 100 سال بعد بهعنوان نمای تاریخ این دوره محسوب میشود. یعنی همه ما و خانههامان بخشی از تاریخ میشویم. به همین دلیل هم باید به نمای ابنیه و کلا ساخت و سازها بیشتر توجه شود.